گروه درس فلسفه منطق استان اردبیل

گروه درس فلسفه منطق استان اردبیل

گروه درس فلسفه منطق استان اردبیل

گروه درس فلسفه منطق استان اردبیل

ارسطو

1- ارسطو در سال 384 پیش از میلاد در استاگیرا از بلادمقددینه متولد شد. پسر نیکوماخوس پزشک پادشاه یونان بود عضو آکادمی افلاطون شد و مدت بیست سال تا هنگام مرگ افلاطون با او معاشرت دائم داشت در چهل و یک سالگی به معلمی اسکندر معروف تعیین گردید و چند سالگی به تربیت او اهتمام ورزید سپس به آتن برگشت در گردشگاهی بیرون آن شهر موسوم یه « لوکایون» به تعلیم پرداخت حکمت او به حکمت مشاء معروف شد چون ارسطو عادت داشت که بحث های خود را هنگام قدم زدن در راهرو مدرسه ادامه دهد.

اسکندر در سال 323 ق.م درگدشت حوزه تدریس ارسطو تا زمان مرگ اسکندر در آتن دایر بود بعد از مرگ اسکندر ارسطو نتوانست در آتن بماند و مهاجرت کرد نهایتا در 63 سالگی درگذشت.

2 مقام ارسطو

ارسطو بزرگ ترین محقق و حکیم متبحری است علم و حکمت را تدوین و تنظیم کرد شعب و فنون علم را از یکدیگر جدا کرد. ارسطو حصول علم را برای انسان ممکن، و شرافت او را در همین می دانست و می گفت اختصاص و مزیت انسان به این است که بدون غرض و قصد طالب دانش و معرفت باشد به همین جهت فنون علم هر چه از نفع و سود ظاهری دورتر باشد شریفترند.

3- ارسطو واضع منطق

بنیاد کار ارسطو در کشف طریق تحصیل علم همان تحقیقات سقراط و افلاطون بود اما به مباحث افلاطون و سقراط قانع نشد.

ارسطو در جستجوی راه وصول به تمیز حق و باطل به این امر برخورد که وسیله بروز فکر و عقل انسان زبان و سخن است سپس واجب است که چگونگی الفاظ و ابهام  از گفته های ما دور شود و اشتباهاتی از بین برود به این ترتیب منطق ارسطو با بحث الفاظ آغاز شد. سپس بحث های منطق زمینه ایی شد که به انسان راه روش درست فکر کردن را بیاموزد و بگوید کجا ها ذهن انسان دچار خطا و اشتباه می شود و چگونه می توان از خطا در اندیشه در امان ماند.

4- فلسفه اولی ارسطو

ارسطو فلسفه اولی را چنین تعریف می کند علم به وجود از حیث این که وجود است یعنی نه علم به این وجود آن وجود بلکه علم به وجود به طور مطلق و علم به حقیقت وجود و مبادی و علل و احوال و اوصاف اصلی آن.

تا اینجا فکر ارسطو و افلاطون یکی است یعنی درباب علم هردو متفق اند که بر محسوسات (جزئیات) تعلق نمی گیرد بلکه فقط کلیات معلوم اند که به عقل ادراک می شوند.

5- اختلاف ارسطو با افلاطون

اختلاف استاد و شاگرد در این است که افلاطون همان کلیات معقول را موجود واقعی می داند و بس و محسوسات را موهوم ولی حقیقت می پندارد اما ارسطو جدایی کلیات را از جزئیات تنها در ذهن قائل است نه در خارج و حس را مقدمه ی علم و افراد را موجود حقیقی می داند و کشف حقیقت و ماهیت آنها را که صورتش در ذهن مصور می شود از راه مشاهده و استقراء میسر می شمارد.

6- علت چهارگانه ارسطو

ارسطو به چهار علت معتقد است

علت فاعلی

علت مادی

علت صوری

علت غایی

ارسطو معتقد است هر چند این چهار علت همواره در کارند اما در امور طبیعی چون تامل کنیم می بینیم علت غایی است باعث صوری یکی است زیرا صورت کمال ماده است و غایت وجود هم کمال است چون مراد وجود از حرکت و تغییر و تبدیل همان کمال است پس صورت عین غایت است علت صوری همان علت غایی است از طرف دیگر علت فاعلی یعنی محرک وجود برای حرکت و باعث تغییر همان رسیدن به غایب و شوق و صال است سپس علت محرکه یا فاعله همان علت غایی است و چون کمال هر چیز بهترین وجه اوست پس به این بیان باز می رسیم به نظری که سقراط و افلاطون داشتند که غایب وجود خیر و نیکویی است.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.